رُهام، از پهلوانان ایرانی شاهنامه فردوسی از نسل کشوادیان یا گودرزیان است. رُهام پسر گودرز و نوه کشواد زرین کلاه و همچنین پدر فرهاد بود، وی از سرداران بهرام گور در جنگ با خاقان چین بود، و در جنگهایی که با تورنیان و خاقان چین و جنگهای که به خونخواهی سیاوش به فرماندهی گودرز پدر خود و یا رستم شرکت میکرد.
از دوران کیکاووس تا اوائل پادشاهی لهراسب نام او در شاهنامه میآید وی در پادشاهی کیخسرو شاه بزرگ ایران جنگهای درخشانی کرد.
خبر شد به طوس و به گودرز وگیو | به رُهام و گرگین و گردان نیو | |
که دستان به نزدیک ایران رسید | درفش همایونش آمد پدید |
او همراه کاووس و دیگر پهلوانان به مازندران رفت و گرفتار شد تا رستم آنان را رهانید. در جنگهایی هم که به خونخواهی سیاوش انجام شد حضور داشت. از کارهای مهم او کشتن بارمان تورانی در جنگ دوازده رخ است.
در شاهنامه رُهام به همراه بسیاری دیگر از پهلوانان پس از عروج کیخسرو به آسمان در توفان برف ناپدید میشود.
چو طوس و چو گودرز کشواد و گیو | چو خراد و گرگین و رهام نیو | |
به آواز گفتند ما کهتریم | زمین جز به فرمان تو نسپریم | |
... برفتند با او بزرگان نیو | چو طوس و چو گودرز و رهام و گیو | |
به زال آنگهی گفت گیو از خدای | همی خواهم آنک او بود رهنمای | |
... چو طوس و فریبرز و گودرز و گیو | چو رهام و گرگین و فرهاد نیو | |
برین گونه یک هفته با رود و می | همی رامش آراست کاووس کی | |
... چو گودرز با زنگه شاوران | چو رهام و گرگین جنگآوران | |
گرازه همی شد بسان گراز | درفشی برافراخته هفت یاز |